"ادبیات معاصر افغانستان"

پویشی در پیدایی و روند رشد ادبیات کودک در افغانستان

کتگوری: ادبیات کودک

 

نویسنده:  محمد فاضل شریفی 


 

ادبیات از آغاز خلقت به مثابة وسیله یی برای ابراز احساسات عواطف و افکار بشر، همواره همراه و مونس وی بوده و در میهن فرهنگ ساز و ادب پرور ما که به تعبیر روانشاد محمد حیدر ژوبل«از کوه و در ه و دشت آن شعر میباریده است » (18:11)، از قدیمترین دوره ها تا به امروز جایگاه وپایگاه شامخ و رفیعی را دارا بوده است.

اما در این میان، آنچه در مورد منشأ و روند پیدایی ادبیات کودک در افغانستان میشود بیان کرد،  این است که ادبیــات کودک نیز؛ نه در هیأت کنونی وبا تعابیر ، تعاریف و موازین امروزی؛ بلکه درلابه لای ادبیات شفاهی ساکنان این آب و خاک همان قدمتی را دارد  ، که تاریخ و فرهنگ این سرزمین کهن آن را دارا میباشد .

لالایی ها  که همزاد با بشر اند؛ متلها ، سرودها ، ترانه ها و قصه ها ی فلکلوریک و سایر آفریده هایی از این دست که همه و همه زاییده ۀ تخیل و تفکر مردم طی قرون متمادی بوده اند ، سنگ بنای ادبیات کو دک اند . این گنجینۀ گرانبها اثر روانی و تربیتی عمیق بر کودک باقی میگذارد و به همین سبب، شاخۀ بزرگی از ادبیات شفاهی اکثریتی از جوامع بشری را ادبیات کودک میسازد (1:59)

به گواهی تاریخ، ادبیات کهن سال و پربار فارسی دری ، از زمانی که نخستین طلایه های آن به پرتو فشانی آغاز کرد، سروده های نونهالان ما از نخستین سنگ بناهای آن بود  وهجویة معروف کودکان بلخ گواه اصلی آن است:

 ازختلان آمذیه 

 بروتباه آمذیه 

آبازه بار آمذیه 

 بیدل فراز آمذیه 

 سال سرایش این هجویه 108 و یا 119 هـ ق  دانسته شده است که در پیوند به یک رویداد تاریخی مهم آفریده شده و مانایی آن پس از صد ها سال، نشان از ارزش و تاثیر گذاری ادبیات شفاهی کودک طی اعصار و قرون دارد. (19:72) 

با وجود ریـــشه ها و پیـشینه های ژرف و محکمی که ادبیات شفاهی کودکان ما دارد؛ اما هنگامی که پای ادبیات رسمی و نوشته شده کودک در میان  می آید و این حوزه را به کاوش می گیریم، متأسفانه به خلای بزرگی در این زمینه مواجه می گردیم ، البته این نکته بدان معنا نیست که مردم این آب وخاک به کودکان و آیندۀ آنها بی توجه بوده اند؛زیرا کمتر اثر ادبی را میتوانیم از آغاز ادب مکتوب فارسی و از بیش از هزار سال بدینسوبه سراغ بگیریم که در آن به کودک و ضرورتِ توجه به آموزش، تربیت  و آیندۀ او اشارتی نرفته باشد. ترجمه و آفرینش آثار عظیمی ، چون : کلیله و دمنه ، داستانهای بید پای ، انوار سهـیلی، مرزبان نامه ، قابوسنامه ، سیاستنامه ، گلستان و بوستان وآثار منثور و سروده های دیگر در دواوین شعرای متقدم کشور نمونه یی از آن میان میتواند به حساب آید. 

اما با وجود ارزشمندی و نقشِ برازندة آثار یاد شده در پویایی و شکوهمندی ادبیات ما، نمیتوانیم متن ها و سروده هایی را که به آدرس کودکان در آثار و سروده های ذکر شده و مواردِ مشابه آن در سده های بعدی وجود دارد، در شمار ادبیات کودک  به مفهوم امروزین آن بیاوریم ، برای اینکه در تمام نمونه هایی از این دست « کودک کوچک شدۀ بزرگســالان پنداشته شده و به آیندۀ کودک بیش از زمان حالِ او توجه شده است .» (22:77)

            به باور دیگر : کودک با آنکه همواره به مثابۀ نورچشم و پارۀ دل بزرگانِ خانواده ، به خصوص مادر و پدر بوده است؛  ولی با وجود آنهم ، همیشه او را به صفت یک موجودِ طفیلی دیده اند . به همین علت هراز گاهی  به نصیحت او پرداخته شده است ، تا اینکه به آفرینش آثاری توجه شود که قوه و نیروی خلاقیت و ابتکار را در ذهن وی رشد داده و او را به سمت یک زندگی پیشرو در آینده  جهت دهند. (29:94 )

            گذشـته گان ما تصور و پندار شان این بود که « کودک ، کودک اسـت و بار معنایی واژۀ کودک گویا مبین این اصل است که چنین موجود پاکیزه یی با تمام فروغنــاکی هویــت تاریخی خود نمیتــواند { صاحب خط فکری} خودش باشد  و میـپــنداشته اند که کودک تا هنگامی که در بند محمـلهای پنداری بزرگتران باشد،سزاوار تحسین و توجه است.

 به ســخن دیگر؛ کودک این حق را ندارد که «نه» بگوید و «نفی» کند. بل او باید به آیین باشد و به آیینی هم در اطاعت و فرمانبرداری بی چون و چرا از بزرگتر ها قرار دارد. (24:5) افکار کودک باید در مسیری قرار بگیرد که بزرگان آن را ترسیم مینمایند ؛ برای پی بردن بیشتر به اینگونه باورها نمونه هایی کوتاه از شعر چند سخن سرای پیشرو  کلاسیک خود  رابا سطر هایی از قابوسنامۀ عنصر المعالی کیکاووس  پی میگیریم :

 

از حکیم نظامی گنجوی: 

آنروز که هفت ساله بودی 

چون گل به چمن حواله بودی 

 

اکنون که به چارده رسیدی 

چون سرو به اوج سر کشیدی

 

غافل منشین نه وقت بازیست

وقت هنر است و سر فرازیست

 

دانش طلب و بزرگی آموز

 تا به نگرند روزت از روز

 

ویا: 

 ای پسر هان وهان تراگفتم 

که تو بیدار شو که من خفتم

 

چون گل باغ سرمدی داری

مهر نام محمدی داری 

 

سکه بر نقش نیکنامی بند 

کزبلندی رسی به چرخ بلند

 

تامن آنجا که شهر بند شوم

از بلندی ات سربلند شوم 

 

صحبتی جوی کز نکو نامی 

درتو آرد نکو سر انجامی

 

گوهر نیک را زعقد مریز

وآنکه بدگوهر است از او بگریز

 

هنر آموز کز هنر مندی

در گشایی کنی نه در بندی(33:642)

 

از حکیم ناصرخسرو:

 

برکن زخواب غفلت پورا سر

واندر جهان به چشم خرد بنگر

 

کار خر است خواب و خور ای نادان

با خر به خواب و خور چه شدی در خور؟

 

ایزد خرد ز بهر چه داده‌ستت؟

تا خوش بخسپی و بخوری چون خر؟

 

بر نه به سر کلاه خرد وانگه

بر کن به شب یکی سوی گردون سر

 

گوئی که سبز دریا موجی زد

وز قعر برفگند به سر گوهر

 

تیره شب و ستاره درو، گوئی

در ظلمت است لشکر اسکندر

 

پروین چو هفت خواهر چون دایم

بنشسته‌اند پهلوی یک دیگر؟

 

چون است زهره چون رخ ترسنده

مریخ همچو دیده‌ی شیر نر؟

 

شعری چو سیم خود شد، یا خود شد

عیوق چون عقیق چنان احمر؟

 

بر مبرم کبود چنین هر شب

چندین هزار چون شکفد عبهر؟

 

گوئی که در زدند هزاران جای

آتش به گرد خرمن نیلوفر.... (4:7)

 

 

از مولانا جامی:

 

نصیحت بشنو ای فرزانه فرزند

که بادا یارت ازهر بد خداوند

 

زهر پندت بود این بهره مندی

که در وقت ضرورت کار بندی

 

اگرخواهی سعادت دانش آموز

شوی تا بر مراد خویش فیروز

 

هوای عیش ونوش از سر به در کن

به سن کودکی کسب هنر کن

 

به خوشپوشی و خوشخوری مکن خوی

به تحصیل کمال نفس کن روی

 

اگر باشد شب تاریک اگر روز

قبول رنج فرما دانش آموز....(24:7)

 

از قابوسنامه: « بدان ای عزیز من که اگر خدای ترا پسری دهد اول نام خوش بر وی نه، که از جمله حق‌های پدران یکی اینست، دوم آنکه به دایگان مهربان سپار و به وقت ختنه کردن سنت بجای آور و به حسب طاقت خویش شادی کن و آنگاه قرآن بیآموزان، چنانک حافظ قرآن شود، چون بزرگ شود به علم سلاحش دهی، تا سواری و سلاح‌شوری بیآموزد و بداند که بهر سلاح چون کار باید کرد {و چون از سلاح آموختن فارغ گردی باید که فرزند را شناه بیاموزی، چنانکه من ده ساله شدم ما را حاجبی بود با‌منظر حاجب گفتندی و فرو سیت نیکو دانستی و خادمی حبشی بود ریحان نام، وی نیک نیز دانستی، پدرم رحمه‌الله مرا بدآن هر دو سپرد تا مرا سواری و نیزه باختن و زوبین انداختن و چوگان زدن و طاب طاب انداختن و کمند افکندن و جمله هر چه در باب فرو سیت و رجولیت بود بیآموختم، پس بامنظر حاجب و ریحان خادم پیش پدرم شدند و گفتند: خداوند زاده هر چه ما دانستیم بیآموخت، خداوند فرمان دهد تا فردا به نخجیرگاه آنچه آموخته است بر خداوند عرضه کند، امیر گفت: نیک آید. روز دیگر برفتم، هر چه دانستم بر پدر عرضه کردم. امیر ایشان را خلعت فرمود و پس گفت: این فرزند مرا آنچه آموخته‌اید نیکو بدانسته است و لیکن بهترین هنری نیاموخته است. گفتند: آنچه هنر است؟ امیر گفت: هر چه وی داند از معنی هنر و فضل همه آنست که به وقت حاجت اگر وی نتواند کردن ممکن باشد که کسی از بهر وی بکند، آن هنر که وی را باید کردن از بهر خویش و هیچکس از بهر وی نتواند کرد وی را نیآموخته‌اید. ایشان پرسیدند که: آن کدام هنر است؟ امیر گفت: شناوری که از بهر وی جز وی کس نتواند کرد و ملاح جلد از آبسکون بیآورد و مرا بدیشان سپرد تا مرا شنا بیاموختند، به کراهیت نه به طبع، اما نیک بیآموختم.....» (2:147)

با پیگیری آثار ادبی دوره های بعدی و مطالعۀ این جریان ، مشاهده میشود که شوربختانه چنـین طرز دیدی تا آغاز سدۀ بیستم نیزادامه یافت و بزرگان ادب ما در دورة معاصر همان راه هایی را رفتند که آدرس آن را از گذشته های دور و از شیوۀ نگرش ادبای زمانه های  قدیم دریافته بودند.

از آغاز سدۀ بیستم و بعد از رویکار آمدن امیر حبیب الله خان ، زمانی که دورۀ دوم نشراتی جریدۀ وزین سراج الاخبار به وسیلۀ علامه محمود طرزی آغاز شد به نسبت اینکه طرزی و یاران اصلاح طلب او همه خواهان ترویج اندیشه های مترقی و نوین بودند ، سعی بر این شد تا مظاهر دنیای جدید وارد کشور شود.

طــرزی که از تأثیر و نفوذ شعر و ادب بر اذهان مردم واقف بود ، میخواست این تفکر را تقویت نماید که شعر نباید تنها و تنها در خدمت موضوعات عادی و پیش پای افتاده قرار داشته باشد ، بلکه باید هدف شعر و ادب این باشد تا ترقی اجتماعی و بهبود زنده گی را یاری نماید ؛ به همین سبب از ادبا و شعرای کشور میخواست تا نبشته ها و سروده هایی را برای نشر به سراج الاخبار بفرستند که غایۀ نهایی آن ترقی اجتماعی افغانستان باشد. (9:68)

        این مهم را نباید از یاد ببریم که محمود طرزی بیشترِ اندیشه های سازنده و پیشرو خویش را از کشور ترکیه که در عصر یاد شده مرکز ثقل فعالیتهای تجدد پسندانه در جهان اسلام محسوب میگردید، به ارمغان آورده بود . او به سبب اقامت در ترکیه و آشنایی با اوضاع فرهنگی  ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی جوامع مختلف ، از تحولاتی که در زمینه های متفاوت و از جمله در مورد ادبیات کودک و طرز دید در بارۀ کودک در سد ه های 19و 20  در دنیا روی داده بود نیز به خوبی مطلع بود .به همین سبب با مساعد شدن شرایط به نـشرجریدۀ سراج اطفال همت گماشت و بدین وسیله نخستین سنگ بنا را برای رسمیت بخشیدن به شخصیت مستقل کودک در کشور گذاشت .

            اولین نشریۀ کودکان در افغانستان ( سراج اطفال ) ضمیمۀ شمارۀ اول سال هشتم سراج  الاخبار در پانزدهم میزان سال 1297هجری شمسی به چاپ رسید:

            سراج اطفال با آنکه پیوستِ سراج الاخبار به نشر می رسید؛ در عین زمان مجلۀ مستقل بود و علاقه مندان میتوانستند آن را به شکل جداگانه مشترک گردند.

این نشریه در اندازۀ کوچکتر از سراج الاخبار در چهار صفحه به قطع21/31 سانتی متر منتشر میشد.(8:61)

آنـــگونه یی که در برگ نخستِ اولین شمارۀ آن نوشته شده است : غیر از« سیاســـیات »به همه چیز دیگر میپرداخت و منظور از سیاسیات نیز اخبار داخلی و خارجی بود.

            در سرمقالۀ همین شماره و به عنوان « عرض شکران»از زبان اطفال افغانستان به بارگاه ایزد منان آمده است : « خداوند عالمیان را هزاران ثنا که چشمان ما را در این عصر ترقی حصر سراجیه به دنیا باز نمود ... اگر یک عصر پیشتر به دنیا می آمدیم احوال ما چی میبود ؟ کور،کر، از دنیا بیخبر میبودیم ، علم از کجا آموخته میشـود ؟ از مکتب. حال آنکه همین عصر سراجیه است که مکتب ، نام ِ سرچشمه های انسانیت و معرفت را به ما نشان داد ه است .» (19:1)

با مروری بر شماره های باز مانده از سراج اطفال میبینیم که اهداف مهم این نشریه را آموزش و سرگرم ساختن کودکان تشکیل میداد. درآن از دانشها و فنون معاصر جهان، معلومات عمومی ، مسایل دینی و مطالب اخلاقی به زبان ساده و روان به کودکان سخن رفته است . 

 در مقاله هایی تحت عنوان «بازیهای فنی » مسایل علمی با زبان ساده و در ضمن یک داستان کوتاه توضیح شده است. اما  محتوای سروده های نشر شده در سراج اطفال را نیز پند و اندرز تشکیل میداد، دلیل آن نیز آن این است که در آن زمان آفرینشگری که معیارها و موازین ادبیات کودک را مطابق نیازمندی های عصر بداند و به روانشناسی کودک آشنایی داشته باشد، مانند بسیاری از کشور های پیرامونی افغانستان در آن عصر، در این کشور نیز وجود نداشت. به گونۀ مثال یکی از این نمونه های شعری را که تحت عنوان «گفتار گرفتار» چاپ شده است مرور مینماییم:

بچه ها ای غنچه های آرزوی والدین 

ای برای ملک و ملت سورِ قلب و نور عین

باغ امید وطن را آبیاری ازشما

کارهای ملک را امیدواری ازشما

چشم ها در انتظار سعی استقبال تان 

باد شاه ما به امید از مآل حال تان 

فیض پاش دولت خوش موطن افغان شوید

بچه ها افغان شوید ، افغان شوید ، افغان شوید ....(20:2)

باید یاد آور شد که «سراج اطفال» پس از نشر هشت شماره از چاپ باز ماند. بعد از آن که  قدرت به شاه امان الله خان رسيد  به جای سراج الاخبار ، امان افغان به گرداننده گی عـبدالهادی داوی پریشان به نشر آغازکرد وباردیگر سراج اطفال به صفت ضمیمۀ امان افغان به نشر میرسید ،که به گفتۀ  عبدالهادی داوی ، پس از نشر 16شماره از نشر باز ماند .(1:505)

با پایان یافـتن دورۀ نشراتی ســراج اطفال ، نشریات دیگری  ، مانند : مکتب و معرف  معارف در سالهای نخست دهه های اول و دوم سدۀ بیست انتشار یافتند که محتوای آنها را مقاله ها ، مطالب علمی  ادبی و دانستنیها در بر گرفته و در شهر کابل برای معلمان و شاگردان معارف چاپ میشد.(8:83)

نشریۀ معرف معارف چنانکه در پشتی  های شمارۀسوم سال اول( اول عقرب1298) و شمارۀ ماه ثور سال سوم (اول ثور 1301 ش) آن -که درکتابخانۀ شخصی حبیب الله رفیع موجود میباشد- نگاشته شده است، ازطرف وزارت معارف و درمطبعۀ ماشینخانه به چاپ رسیده است . این نشریه درقطع جیبی به طبع رسیده است و در دو شمارۀ یاد شده ، بیانیۀ غازی امان الله خان در مورد استقلال، توزیع سندهای فراغت مکتب اعدادیه ،(29:3)مـکتوبی از یک طالب العلم افغان مقیم فرانسه ، ناول ویک تعداد مطالب دیگر به نشر رسیده است.(30:3)

 

قابل یا آوری است که در همان زمان و در شماره های گوناگون جریدۀ طلوع افغان که در شهر قندهار به انتشار می یافت، نیز موضوعات و مطالب آموزشی و ادبی برای کودکان به نشر می رسی .(24:6)

با وجود کار های صورت  گرفته در حوزه پرداختن به کودکان در آغاز قرن بیستم ، مشاهده می نماییم که در تمام آثاراین دوره و سال های دورت و حول و حوش آن:« شایسته گی کودک را گوییا در فرمانبرداری و سربه راهی ، در به آیین بودن و آیین دانی و همواره در  گرو پندارهای بزرگتران بودن او دانسته اند.» (3)  چنان که در سروده های محمود طرزی، قاری عبدالله ، عبدالعلی مستغنی ، داوی پریشان و استاد خلیلی رادر زمینه  به مطالعه بگیریم:

محمود طرزی:

 زین جسم با جان ، زین چشم پرنور    

گردور گردی مانی بسی دور

 زین چند اشیا بشنو به دســتور

  یک یک شمارم تا گردی آگاه 

گمراه آنرا بـــاید بدانی      

کو کور باشـــد راه را نبیند 

 آخرچه گردد آیا تو دانی ؟

درچاه افتد عاجز نشیند

             بیچاره اعمی بیچاره گمراه....(3:190)

 

قاری عبدالله :

احترام قواعد مکتب

واجب آمد به به پیش اهل ادب

 

طفل دانستۀ هنر آموز

که بود بخت و طالعش فیروز

تا به مکتب بود سروکارش 

نبود بر خلاف رفتارش

 

هرچه استاد میکند ارشاد 

سخنش را نمی کشد از یاد

 

ای پسر هرکه است نیک سیر

داند استاد را به مثل پدر

 

رهنما رهبر تو استاد است 

پدر و مادر تو استاد است

 

چون معلم شده ست راهبرت

دوست دارش چو مادر وپدرت

 

هرچه تعلیم داده یاد بگیر

هر نصیحت که میکند بپذیر

 

عزتش دار و باش فرمانبر

تا شوی با کمال و نام آور (24:7)

 

عبدالعلی مستغنی:

بود کیمیا گرد دامان مکتب

چه گلها دمد از گلستان مکتب

 

نبیند گلش روی پژمده گیها

ندارد خزانی بهاران مکتب

 

درخشنده  از نور عرفان نماید

چو روز است روشن شبستان مکتب

 

ازو فرد  نادان شود مرد دان

چه باشد ازین بیش احسان مکتب

 

بکوش ای پسر تا به  علم دقایق

شوی فرد در نکته دانان مکتب (12:75)

 

داوی پریشان:

 

تا به کی اولاد افغان تا به کی 

تابه کی هان تابه کی هان تابه کی

 

کوکوی مرغ سحر آمد به گوش 

خر خر خواب ای گرانجان تا به کی 

 

هست مکتب جان ملت جان من 

تا به کی باشیم بیجان تابه کی 

 

کودکان را مکتب است و مدرسه 

خاکبازی در بیابان تا به کی

 

نور بیداری جهانی را گرفت 

خواب راحت ای حریفان تا به کی ....(6:11)

 

استاد خلیل الله خلیلی:

 

ای گل نورسته ی آمال ما

مهر درخشنده ی تابان ما

 

زنده زتو آتیه و حال ما 

بسته به تو عزت و اجلال ما

 

چشم وطن سوی تو امید وار

 شوکت این ملک زتو استوار

 

مابه امیدی که توداناشوی

مردهنرپیشه ی فردا شوی

 

 

بهر وطن دست توانا شوی 

صف شکن فرقه ی عدا شوی

 

 هست وطن منتظر کارتو

 مطمئن از فکرت بیدار تو

 

قوت دلهای مسلمان تویی

عظمت آینده ی افغان تویی

 

زنده کن رسم بزرگان تویی

روشنی چشم عزیزان تویی

 

ازتو دریغ است که غافل شوی

شاخه ی بی سایه و حاصل شوی

 

ماکه گذشتیم وطن آن توست

کشور ما خطُه ی فرمان توست(10:215)

 

 در سالهای پس از دهه های بیست و سی سده بیستم  نشریات و مجله های دیگری هم در زمینۀ پرداختن به مسایل مربوط به کودک و ادبیات کود ک آغاز به کار نــمودند ، که ازاین جمع مجله ها و جریده های  انیس کودک ( دکمکیانو انیس، دکوچنیانو انیس ، انیس اطفال)و دکوچنـــــیانو غژ را میشود نام گرفت . هرچند نشر آنها را باید به دیدۀ قدر نگریست ، اما درونـمایه و محــتوای آنها درست به ماننـد دوره های پیش از آن، بر مدار همان تفکرات  گذشته میچرخید و به همین سبب نیاز ها و خواستهای کودک و ادبیات کودک به معنا و مفـهوم واقعی اش در آنها انعکاس داده نشده است ، به گونۀ مثال در یکی از این نشریات  ( دکوچـنیانو غژ ) که از سوی مدیریـت کتابخانه های عامۀ وقت انتشار می یافت ، در آن  اکثر قــصه ها و نوشتـــه هایی به نشر رسیده است که به وسیلۀ دانشمندان و ادبای معروف کشور ، چون : عبدالرحمان پژواک، دکتور عبدالاحمد جاوید و دیگران ؛البته با مختصات نگارشیِ خود آنها و برای عام مردم نگاشته شده است؛ تا اینکه به زبان ، بیان و دنیای کودک در آن کوچکترین توجهی صورت گرفته باشد .

با وجود عدم مطابقت مطالب منتشره در بیشتر نشریات وآثار شعرا و نویسنده گانی که از آنها نام برده شد با ادبیات کودک و دنیای کودک؛ خوشبختانه در همین دوره و سالیان پس از آن چهره هایی ظهور نمودند که ادبیات کودک را آنگونه یی که باید درک نموده و هماهنگ با ذوق کودک ترانه ها و متن های ماندگارو جالب توجهی از خود به یاد گار گذاشتند.  برازنده ترین و صمیمی ترین سیما در این زمینه ، زنده یاد محمد آصف مایل بود . او با درک واقعی ذهن و زبان کودک در دورۀ ابتدایی مکتب ، به امر تألیف و تدوین کتب درسی مبادرت ورزید و کتابهای بسیار مفید و مغتنمی را برای تدریس الفبأ و خوانش فارسی دری از صنف اول الی ششم تألیف نمود . محمد آصف مایل با توجه به دنیای کودک و محیط اجتماعی آنان کتب یاد شده را به گونۀ فراگیر و با به کاربردن زنده ترین مثالها ، ژرفترین و اثرگذار ترین پیــامهای آموزشی و انساندوستانه تالیف نمود .(21:150) 

با چشم اندازی به سروده ها و ترانه هایی که از  آصف مایل دردست هست ، میتوان گفت که وی به کنه این حقیقت رسیده بود که کودکی دوره و مرحله یی است که باید آن را درک نمود ، ضمن ارزش قایل شدن به آن ؛ نیازها و خواستهای کودکان را درنظرگرفت، و ازهمین سبب است که در سرودۀ ذیل آمدن  بـهار را از دید یک کودک به وصف نشسته است: 

 

 

ترانۀ بهار

مژده که آمد بهار 

سبزه و گل بیشمار

آب فراوان به باغ

گشته روان هرکنار

غچی  و پروانه شد 

زنده به بوی بهار

بلبل آبی کند

 غلغله درجویبار

 کرده شگوفه به باغ

درخت سیب و انار

برلب آبروان

سایۀ بید وچنار

کوکوزنان فاخته

نشسته برشاخسار

به شاخ سروبلند

ناله کندزارزار

زخانه مور و ملخ 

گشته روان سوی کار

توهم بدو پشت کار

ای پسرهوشیار(27:21)

آصف مایل با توجه به ذهن و زبان و ذوق کودک، هرگاه نصیحتی و مطلب آموزشی ای را می خواهد از لابه لای سروده هایش به وی انتقال دهد، می کوشد تا از زبان و تصاویری در شعر خود سود بجوید که برای کودک پذیرفتنی باشد و از قالب نصایح و اندرز های خشک که جز ملالت حاصل دیگری برای شنونده ندارد دوری  دوری بجوید.

او در سروده «موش و قروت» مفاهیم ارزنده ای چون عزت نفس، قناعت داشتن و دوری از خود خواهی را به گونه ای در ذهن کودک جاری می سازد تا مخاطبِ شعر ضمن لذت بردن از شعر مفاهیم یاد شده، آن ها را به  گونه غیر مستقیم در مخیلة خود جای دهد:

موش و قروت

موشکی ره به جوال گندم داشت

چشم خود را به مال مردم داشت

 

روزکی در خیال حلوا شد

سر کندوی آرد بالا شد

 

در تلک تنتلی قروت بدید

رنگش از ترس جان سفید پرید

 

گفت هر گز نمی روم سویش

لیکن از دور می کنم بویش

 

روی گشتاند موشک حیران

تا شود سوی غار خویش روان

 

لیک بوی قروت روغن دار

ماند پاهای موشک از رفتار

 

باز بر گشته و بروتک زد

دلش از شوق آن قروتک زد

 

گفت از دور می کنم بویش

میزنم بوسه بر سر و رویش

 

دور دور قروت می گردید

دلش از شوق و ترس می لرزید

 

نا گهان پای موشک نادان

خورد بر گوشه تلک لرزان

 

خیز از جا نمود آن بی جان

بر گرفت حلق موشک نادان

 

در تلک زار زار می نالید

روی خود بر قروت می مالید

 

موش در ساعتی که جان میداد

گفت: بر نفس فتنه لعنت باد!(27:27)

 

درسالهای بعد ازدهۀ سی تا هفتاد ، داستانها ، قصه های تربیتی ، ترانه های فلکلوری و مجموعه های شعری بیشتری در زمینۀ ادبیات کودک به زبانهای فارسی دری و پشتو درکشور به چاپ رسید و به همین سبب می توان گفت که تاریخ ادبیات رسمی کودک طی دورۀ یاد شده (1330-1370)شکل گرفته و به بلوغ نسبی رسید . از سوی دیگر در همین دوره است که آفرینشگران تا حـدودی به موضوع سن و سال در آفرینشهای ادبی برای کودک توجه نمودند .(13:47) نگارنده ازجمع آثار چاپ شده در دورۀ یاد شده به تعدادی از آنها که دسترسی یافته است، شامل آثار ذیل می باشد:

1. دهقان کوچک ( نمایشنامه ) به شکل منظوم و منثور ، ترجمه از عبداللطیف نشاط ، به نــظم آورنده گان : ضیا قاریزاده و محـمد شفیع رهگذر، سال چاپ 1336 ، مطبعۀ معارف مزار شریف.

2.آفتاب بر آمد ( داستان ) نویسنده : فتح محمد منتظر، کابل:1337.

3.افسانه های شیرین ، ترجمۀ محمد رشاد وسا، کابل:1351.

4.قصه های تربیتی( پشتو و دری) نویسنده : عبدالمحمد مموزی ، مطبعۀ معارف ، کابل:1351.

5.شهر وفا ( داستانهای اطفال)ترجمه علی احمد کریمی،کابل:1351

6.دنیای حیوانات ( دورۀ سه جلدی) ترجمۀ محمد حکیم ناهض،کابل:1351

7.ندای کودک ( مجموعۀ ترانه های فولکلوری ، عبدالرووف  پاییز حنیفی، کابل:1353

8.لقه موتر( ترجمه به دری و پشتو ) متـــــرجم : ف،الف . فاروق،کابل: 1353.

9.قصه ها و افسانه ها ، مجموعۀ داستانها از عبدالغفور برشنا.

10.گنج( مجموعۀ داستانها برای اطفال) پاییز حنیفی، 1356.

11.پرنس کوچک ( داستان میانه ) ترجمۀ غلام سخی غیرت، 1357.

12.تیاتر کودک ، نوشته جلال نورانی 

13.کبوتران سپید صلح ، به کوشش پویا فاریابی،کابل:1361.

14.افسانه سی سانه ( دورۀ سه جلدی)، عبدالحسین توفیق،1361

15.سه افسانه برای اطفال، نشر وزارت تعلیم و تربیه .

16.شوخیهای میفی، ترجمۀ میر حسام الدین برومند .

17.گلفروش ، نوشتۀ وکیل احمد .

18.با اسپ ســــحر آمیز به طرف لندن ، ترجمۀ میر حسام الدین برومند .

19.آی، نقطه ، نقطه ... ، نوشتۀ م . اشرف(28:3)

20.افتو بارانک ، مجموعۀ شعری برای کودکان ، رازق رویین ، کابل:1364(14:2)

21.برادری ، مجموعۀ داستان ، غلام حیدر یگانه ، 1364(34:2)

22.اسپ سوار نیم جان ، ترجمۀ سید داوود زهدی، کابل :1364(15:1)

23.سیمای کودک  ، سید داوود زهدی ، از نشرات ریاست کودکستانها.

24.قصه های مصور ،، سید داوود زهدی ، از نشرات ریاست کودکستانها. (16:3)

25.اثرقصه در زنده گی کودک ، نشر ریاست کودکستانها.

26.قصه های فلکلوری 2جلد ، نشر ریاست کودکستانها

27.نقش بازیها و بازیچه ها، نشر ریاست کودکستانها

28.قصه های آموزنده ، نشر ریاست کودکستانها ، 1367.

29.طلایی لاس، ترجمۀ گلجان صابر( پشتو) ، کابل1368(26:1)

30.دگلانو  سری، ترجمة حبیب الله شینواری، کابل، انجن نویسنده گان ، 1369.(23:1)

31.واه واه ، کتاب اطفال ، موسسۀ تعلیم و تربیه ، کابل:1339.

32.وظیفه شناسی ، ( داستان) نوشتة الفردوینی ، ترجمة محمد امین ، ادارة روزنامة اصلاح، کابل:1317.

33.افسانة اطفال، گرد آورنده محمد بشیر رفیق، کابل، بی . تا .

34.روباه چالاک و ماکیان سرخ ، ترجمة ماری خلیلی، داستان  اطفال، کابل ، موسسة انتشاراتی انیس، 1355.( دری و پشتو)

35.فرید و پروین ، داستان اطفال، موسسة تعلیم و تربیه ، کابل:1336.

36.فرید و پروین ( داستان مصور)  ریاست دارالتألیف وزارت معارف، کابل: 1341.

37.ببین و تماشاکن ( داستان اطفال) اثر ویلیم اس .گری و دیگران ، موسسة تعلیم و تربیه ، کابل:1337(25:1)

در کنار آثار یاد شده به زبان دری ، در این دوره آثار ی به زبان پشتو نیز ترجمه ، تألیف و یا سروده شده اند.( 11:127).

مهم ترین تحول در حوزة پرداختن به ادبیات کودک را در دوره گذشته، طی سال های1360-1370 شاهد می باشیم. در جریان این سال ها بخشی، تحت نام ادبیات کودک در انجمن نویسنده گان افغانستان به فعالیت آغاز نمود که آثاری را در زمینة ادبیات کودک چاپ و نشر کرد .

 در همین دوره در رابطه به تیوری ادبیات کودک و ادبیات فلکلور کودک نیز پژوهش هایی صورت گرفت و یا از سایر زبان ها به فارسی دری ترجمه شد.که از زمرۀ راهیان این بخش میشود از کسانی ، چون: عبدالقیوم قویم ، محمد حسین یمین، پاییز حنیفی ، اسدالله شعور ، سید داوود زهدی، پویا فاریابی، آصف بهاند ، رازق رویین ، عثمان نژند و دیگران  نام گرفت. 

نوشته ها و پژوهش های سیما های ذکر شده بیشتر در مجله های ، فلکلور، فرهنگ مردم ، ادب، خراسان، عرفان و ژوند ون به نشر رسیده است و آثارتعدادی نیز به شکل مستقل به طبع رسید که از جمله از این جمع، از کتابهای ادبیات کودک و ادبیات کودکان و نوجوانان از سید داوود زهدی و پویا فاریابی میتوان  نام گرفت.

 در مقطع زمانی سال های1360 تا1370 علاوه بر مجلۀانیس کودک (دکمکیانو انیس) ، مجله های پیشاهنگ ، جهان کودک و روشنک نیز به نشر میرسید که در آنها نوشته ها و سروده هایی از رازق رویین ، عبدالغفور رحیل، ناصر طهوری ، فضل الحق فکرت و غیره را مشاهده کرده میتوانیم. 

اما با وجود تلاشهای صورت گرفته در این زمینه ، باز هم در آثاری که برای کودکان در این دوره آفریده شده اند ، حضور کودک بسیار کمرنگ و نایاب است، بدین معنا که به استثنای تنی چند از آفرینشگران این زمینه، اکثریتی از قلم به دستانی که به زعم خو د به خلق اثری برای کودک مبادرت ورزیده اند ، نتوانسته و یا نخواسته اند تصورِ نوینی در بارۀ کودک ارایه دهند. بیشتر برداشت ها از کودک ، همان تصور کلاسیک بوده و ازهمین سبب است که به امر و نهی کودک توجه بیشتر داشته اند .

پس از دهۀ هفتاد و آغاز دور دیگری از جنگ و ویرانی در کشور، میشود گفت که کودک ، آرزوهای معــصومانه و ادبیاتش تا حد زیادی در سایه اوضاع تیره  و تار روزگار به باد فراموشی سپرده شد. در این دوره گاه گاهی انیس کودک در کابل چاپ میشد.  به همین ترتیب در کشور های همسایة پاکستان و ایران نیز نشریه هایی، مانند : رنگین کمان و سروش کودکان به چاپ میرسید که در پاره یی از برگهای آنها قصه ها و یا سروده هایی را میتوان سراغ گرفت که مخاطب آنها دنیای کودکی بوده است ، مانند سرودۀ زیر از پروین پژواک:

بمبیرک

با بالهای شفاف نقره مانند 

چون درخشش آب در نور مهتاب

بردست من نشست 

به تار نازک و درازش بستم 

بمبیرک هراسان پرید

تاردمش را کشید

بر دست من افتاد بی تاب

تاررا گسستم

بمبیرک شادمان پرید

سوی آفتاب(7:33)

بعد از تحولات سال 1380 که از یک جانب کشور به آرامش نسبی دست یافت و از سوی دیگر در سایة حمایت های سخاوتمندانة مالی جهان به افغانستان، امکانات بیشتری برای کار در حوزه های فرهنگی- ادبی فراهم  گردید. مجال و فضای بیشتری برای کار در حوزه ادبیات کودکان در کشور نیز مساعد گردید؛ اما به دلیلِ نبودِ یک نقشة راه مشخص و به سبب غایب بودن و یا هم اندک بودن نهاد ها و مجامعی که فهم تخصصی در حوزه ادبیات کودک داشته باشند؛ تا سال های آغازین دهه نود جدا از یک تعداد آفرینشگرانی که به  شکل انفرادی به آفرینش متن های ادبی برای کودکان پرداختند. کار های بیشترِ نهاد ها و یا مجامعی که ادعای فعالیت در حوزه ادبیات کودک را داشتند،  با وجود صرف هزینه ها وامکانات مالی فراوان نتایج قناعت بخشی برای تقویت ادبیات کودک در افغانستان نداشت.

تفکر غالب در اکثر نشریه ها بر مدار گذشته می چرخید و پیام روشنی برای امروز و فردای کودک نداشتند،مانند این نمونة شعر در مجله انیس کودک که تداعی گر همان دیدگاه های غالب در دهه های سی و چهل می باشد:

جان پدر کود ک با انتظام

با خرد و آگهی بردارگام

تاکه فرهمند و هنر مند شوی

راست گزین حافظ کشور شوی....(32:14)

در این دوره اکثر موسسه ها و بدون این که از کوچکترین تخصصی در حوزه پرداختن به  ادبیات کودک برخوردار باشند، پرژوه هایی را در  این حوزه مدیریت نموده و نشریاتی را که برخی از آنها صرف نام کودکان را با خود حمل می نمود اساس گذاشته و مدیریت نمودند.

نگارنده حین کاوش در این  حوزه به حدود پنجاه مجله ونشریه برخوردم که  به گونه مستمر و یا مقطعی در جریان سال های 1382-1400 به آدرس کودکان به نشر رسیدند و در این  میان صرف مجله های انگشت شماری که توانسته بودند در کادر مسکلی خود از چهره هایی آشنا با ادبیات کودک و دنیای کودکان سود جویند و شمار آنها از انگشتان یک دست فرا تر نمی رود توانستند فعالیت سازنده و مفید در این حوزه داشته باشند ودر حوزه نشر کتاب در حوزه ادبیات کودکان طی سال های پسین شاهد یک تعداد تلاش ها و کار های ارزنده تر بودیم. 

درجریان سال های1390 تا 1400 تلاش ها در این حوزه منسجم تر گردید و آثار سودمند پرشماری از جانب آفرینشگران این  حوزه به چاپ رسید.

در سال 1397 پس از آن که تعدادی از پژوهش های نگارنده به دسترس رییس جمهورِ وقت کشور قرار گرفته و آنها را مطالعه نمود، در تماس با نگارنده خواهان ارایه طرحی برای بهبود ادبیات کودک در افغانستان گردید و تاکید ورزید که هیچ گونه  محدودیتی در عرصه تامین  مالی وتشکیلاتی آن اعمال نخواهد شد. صاحبِ این قلم طرحی را در پیوند با موضوع به آدرس ریاست جمهوری ارسال نمودم ورییس جمهور افغانستان دستور داد تا وزارت  اطلاعات و  فرهنگ و تعدادی از مسوولین فرهنگی در جهتِ عملی ساختن طرح دست به کار شوند؛ اما متاسفانه بعد از ماه ها جلسه و بحث ومشورت در وزارت اطلاعات  و فرهنگ مسوولین امر نتوانستند حساسیت موضوع را آن گونه ای که رییس جمهور دستور داده  بود و باید، درک نمایند . در نهایت امر، حد اقل به  اساس بخشی از طرح نگارنده صرف  نهادی تحت عنوان« انجمن ملی  ادبیات کودک افغانستان »  ایجاد شد.

انجمن ملی ادبیات کودکان افغانستان توانست ده ها عنوان کتاب را در جریان سال های 1398-1400 خورشیدی در حوزه های داستان و شعر برای کودکان طبع و نشر نماید. همچنان در جریان سال های 1395-1396 ده ها عنوان کتاب شعر و داستان برای کودکان از جانب نهاد حمایت از کودکان ،تعداد دیگری از نهاد  و به هزینه شخصی برخی از نویسندگان و شاعران در کابل به چاپ  و نشر رسید. همزمان با آن کرسی تدریس ادبیات  کودک در دیپارتمنت های  زبان و ادبیات پوهنتون های کابل و تعلیم و تربیه ایجاد گردید و امید آن می رفت که در سال های بعدی  نهاد های مسوول در این حوزه از قوام و کارآیی بیشتر برخوردار گردند.

بعد از سقوط فاجعه بار نظام افغانستان در 15 اسد سال1400 و حاکمیت  مجدد طالبان؛ متاسفانه باردیگر حوزة ادبیات کودکان کشور نیز به مانند سایر فعالیت های فرهنگی- ادبی به رکود و سکوت مواجه گردید.  در حال حاضر اکثریتی از آفرینشگران ادبی ناچار به ترک کشور و آواره گی شده اند و قلم به  دستانی که در داخل کشور به زندگی ادامه می دهند، فضا و حمایتی برای پخش و نشر آثار خویش ندارند.

 

 

 

سرچشمه ها:

 

1.  انوشه ، دکتور حسن. دانشنامۀ ادب فارسی،جلد سوم، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، تهران،1380.

2.  ابن اسکندر،عنصر المعالی ،کیکاووس ابن اسکندر . گزيدۀ قابوسنامه ، به کوشش غلام حسین یوسفی، انتشارات امیر کبیر، تهران:1368.

3.  باختری ،واصف . لکچرهای آموزش کنفرانس سراسری شاعران و نویسنده گان جوان، پوهنتون کابل 1361.

4.  بلخی، حکیم ناصرخسرو . دیوان.باتصحیح و تعلیقات مدرس رضوی و علی اکبر دهخدا ، دنیای کتاب ، تهران :1372. 

5.  بهاند ،آصف. دکوچنیانو ادبیات ، مطبعة دولتی، کابل: 1366.

6.  پریشان ،عبدالهادی داوی . گزیدۀ اشعار، به کوشش متین اندخویی، کابل:1367.

7.  پژواک ،پروین . بمبیرک، مجلۀ رنگین کمان ، سال هفتم ، شمارۀ 75،جدی 1380، پشاور.

8.  تنویر ،دکتور محمد حلیم . تاریخ و روزنامه نگاری در افغانستان ، انتشارات  اسلامی صبور .،پشاور:1378.

9.  حبیب ،دکتور اسد الله. ادبیات در ی در نیمۀ نخست سده بیستم ، چاپ دوم ، پشاور :1381

10.خلیلی ،استاد خلیل الله . دیوان ، به کوشش عبدالحی خراسانی ، نشر بلخ ،تهران:1378 .

      11.رهین ،پوهنوال رسول . کتابهای ويژة آموزش و پرورش در افغانستان ، مجلة عرفان ، شمارة هفتم و هشتم ، سال شصت و یکم ، میزان – عقرب 1362.

     12.رويين ، رازق . در باره ادبيات کودکان، لکچر هاي آموزشي براي نخستين کنگره نويسنده گان جوان، انتشارات پوهنتون کابل،1362.

         13..رويين ،رازق . ويژه گيهاي سني در فرينشهاي ادبي کودکان ، مجله خراسان اکادمي علوم افغانستان ، ، ش22، جورا – سرطان1364.

         14.رویین ، رازق . افتو بارانک، مجموعة شعری برای کوکان ، نشر بخش ادبیات کودک ، اتحادیة نویسنده گان افغانستان ، کابل: 1364.            

         15.زهدی ،سید داوود .  اسپ سوار نیم جان ، نشر ریاست کودکستانها، کابل:1368

         16.زهدی، سید داوود. قصه های آموزنده  ، انتشارات رياست کودکستانها، مطبعه دولتي ، کابل: 1367.

          17.زهما ،علی محمد . غبار، میر غلام مــحمد و دیـگران  تاریخ ادبیات افغانستان( پنج استاد) ، پشاور:1383.

          18.ژوبل ،محمد حیدر . تاریخ ادبیات افغانستان ، انتشارات میوند ، کابل:1381.

          19.سراج اطفال، سال اول، شمارۀ اول ، 22 ثور1298.

          20.سراج اطفال، سال اول، شمارة ششم ، 27 قوس 1297.

         21.شریفی ،محمد فاضل .محمد آصف مایل فرهنگی فرهیخته ، مجلۀ خراسان، شمارة 57، میزان – عقرب 1383.

         22.شعاری نژاد ،علی اکبر . ادبیات کودکان،انتشارات اطلاعات ، تهران: 1383.     

         23.شینواری ،حبیب الله .دگلانو  سری، ترجمة ، کابل، انجمن نویسنده گان ، 1369.

         24.فاريابي ،پويا . در باره ادبــــيا ت کودکان و نو جوانان، ضميمــمة مجلة عرفان، کابل :1364.

         25.گری، ویلیم اس و دیگران.ببین و تماشا کن،موسسه تعلیم وتربیه،کابل:1337.

        26.گل جان،صابر.طلایی لاس،( ترجمه) مطبعه دولتی، کابل:1368.

         27.مایل ،محمد آصف . قراءت دری برای صنف دوم ، کابل:1346.

         28.محمد اشرف . آی ، نقطه ...، مطبعة دولتی ، کابل:1364.

         29.معرف معارف، ش3، سال اول،مطبعۀ ماشینخانه ، اول عقرب سال 1298.

         30.معرف معارف، سال چهارم ،شماره اول،مطبعۀ ماشینخانه ، اول عقرب سال 13.1.

         31.نژند ،عثمان . دماشوم ادبیات، لکچرنوتهای پوهنتون کابل برای نخستین کنگرۀ ادبیات نویسنده گان جوان ، پوهنتون کابل، 1364.

       32.نصیب، محمد ناصر . مجلۀ انیس کودک ، شمارۀ 225، کابل:1381. .

         33.نظامی، حکیم ابو محمد الیاس،جمال الدین. کلیات، به اهتمام وحید دستگردی، انتشارات نگاه ، چاپ پنجم ، تهران : 1384

       34.یگانه ،غلام حیدر . برادری ،  مطبعة دولتی ، کابل:1364.