چرا نگرید چشم وچرا ننالد تن

لیکوال:: حسین فخری
یادوارۀ استاد محمد ایوب اعظمی
استاد محمد ایوب اعظمی (متولد 1300 ش در گذر بارانهی کابل) استاد بلامنازع هارمونیهسازی وهارمونیهسازان در تاریخ موسیقی افغانستان است. محمد اعظم، پدرش در جوانی به هند رفت وآمد وتجارت داشت وموسیقی هند او را اسیر جذبههای خود کرد ودچار تحول شد وبا تشویق امیر حبیبالله خان واستاد محمد قاسم افغان، به هارمونیهسازی رو آورد وپسرش محمد ایوب را نیز ده سالگی به پردهها وپکه ونواها وساختمان هارمونیه وسایر سازها آشنا کرد.
محمد ایوب پس از فوت پدرش با خودآموختگی وتجربه وآزمایش وکار مداوم، ساختههای خود را به درجهی رفیع هنری رساند وترمیم سازهای رادیو را به عهده گرفت. سالهای درازی بزرگان وهنرمندانی چون استاد محمد حسین سرآهنگ، استاد شیدا، استاد رحیمبخش، استاد محمد هاشم، استاد خیال، شریف پرونتا، احمدولی، شاهولی ترانه ساز وحتا استاد امیرخان از هارمونیهی استاد محمد ایوب در ثبتها وکانسرتهای شان بهره میبردند وخاطرهی خوش از ساز دستساز این استاد نامور داشتند.
او، تنها سازندهی هارمونیه نبود. او پیانوی بزرگ روسی رادیو را که حتا فریمن، مشاور فنی رادیو از عهدهی ترمیم آن نبرآمده بود، ترمیم کرد وفریمن در مکتوبی از استاد تشکر کرد.
استاد محمد ایوب با ترمیم واصلاح پیانو، گیتار، اکوردیون، ویولن وسازهای وطنی از قبیل رباب، تنبور، طبله وغیره مورد ستایش استادان داخلی وکارشناسان خارجی وسفارتخانهها قرار گرفت. از جمه چند شرکت هندی ومحافلی از کشورهای آلمان وشوروی سابق از او دعوت به اقامت وکار در کشورهای شان کردند که البته استاد نپذیرفت. او به راستی عاشق وطن وفن وصنعت خویش بود. گوش حساسی داشت وسازی را که سُر میکرد معیاری بود وهرگز دیده نشد که صدای آن کم وزیاد ویا اشتباه باشد. احساس ودل او مانند استادان مشرق زمین، معیار سُر ومیزان کوک صدا بود. از این رو، در زمان حیاتش به شهرت کافی دست یافت و تمام ساعات عمرش را به چگونگی پیشرفت وتکامل صدای هارمونیه وسایر سازها گذراند و در این راه ریاضتها ومخارج زیادی را متحمل شد وآدمی بود مشکلپسند وکار هر سازندهیی را قبول نداشت.
در بارهی این که او اسرار کار خویش را به شاگردانش بیان ومنتقل کرد یا خیر، پاسخگویی آسان نیست. چون نه کارگزاران دولتی وقت، به جز باری در دوران وزارت آقای صدقی، به این مسأله توجه کردند، نه استاد تمایل چندانی به آموزش هر متفنن ونورسیدهیی داشت. اما اگر کسی مراجعهی صادقانه میکرد، در عمل به او چیز میآموخت. وکسانی چون فرید نوروزی وبابه شریف توانستند چیزهایی بیاموزند والبته فرزندانش احمدشاه، احمدالله، حمیدالله و احمد مسعود نوادهی استاد توانستند، چیزهای زیادی در سازندگی هارمونیه وسایر سازها از محضر استاد فراگیرند و از جمله پسر بزرگ او احمدشاه که بیست سال مأمور رادیو افغانستان بود، در واقع چشم ودست استاد و از سازندگان با سلیقهی هارمونیه محسوب میشود.
هارمونیهی استاد هر یک، صدایی خاص وساختی ویژهیی داشتند که نیتجهی به کارگیری مواد خام، نوع چوب، پرده، زبانچه، تعداد اکتفها وانواع صداها است. استاد حتا هارمونیهیی به حجم 10 در 20 سانتی با وزن 1125 گرام ساخت که هیچ کم وکسری از هارمونیهی عادی نداشت.
استاد محمد ایوب، آدمی بود خوشمحضر، سخندان ومهذب، پیرو طریقت چشتیه وشخص پارسا وموقر. دستگاه ومحل کار او در شهرنو، به نمایشگاهی از سازها میماند وچه زیبا وپاکیزه بود. استاد در سال 1374 در دورهی آشوب وتیرگی وبیثباتی پس از یک عمل ناموفق پروستات در پشاور آمد. چندسال در بستر بود. با فرزندانی که هریک تیماردار او بودند وتوان چندانی نداشتند تا سرانجام در روز 26 ثور 1380 دعوت حق را لبیک گفت و این بود قسمت روزگار او که سالهای واپسین را با بیماری، درمان وبیمهری دوستان وهنرمندان و زجر فراوان جسمی وروحی وحسرت گذراند و «چرا نگرید چشم وچرا ننالد تن».
جوزای 1380، پشاور